تعلّم الفارسية 21 - صديقان يتحاوران حول صديقهما الثالث

الثلاثاء ٢٥ فبراير ٢٠١٤ - ١٢:٠٢ بتوقيت غرينتش

في الحلقة السابقة قلنا ان والد علي يعاني من وعکة قلبية وقد جاء الی طهران لتلقي العلاج، ومعه والدة علي وأخته.

وذهب علي الی الفندق الذي نزلوا فيه، اما صديقه محمد فلا يعرف شيئا عن الموضوع. يعود محمد من الجامعة الی القسم الداخلي ويتحدّث مع زميله سعيد حول الموضوع... وسنتابع الحوار بينهما ولکن بعد الاستماع الی المفردات الجديدة:

 

أنت تعلم
والد
والدة
اليوم
هم جاءوا
هو عنده
مريض
علمية جراحية
لـ
ذهب
وعکة قلبية
أيّ
مستشفی
هناک
متی
أنا لا أعلم
أنا أظن
أسبوع
الاسبوع القادم
بالتأکيد
إذن
زيارة مريض
أنا أذهب لزيارة مريض
والده
تو می دانی
پدر
مادر
امروز
آنها آمدند
او دارد
مريض
عمل جراحی
برای
رفت
بيماری قلبی
کـُدام
بيمارستان
آنجا
کـِى
من نمی دانم
من فکر می کنم
هفته
هفته بعد
حتماً
پس
عيادت
من به عيادت می روم
پدرش
 


 

*******

نستمع الی الحوار بين سعيد ومحمد:
محمد: سعيد! علی کجاست؟ تو می دانی؟
محمد: سعيد! أين علي؟ أنت تعلم؟
سعيد: علی به هتل آزادی رفت. پدر ومادر او به تهران آمدند.
سعيد: علي ذهب الی فندق آزادي جاء والده ووالدته الی طهران.
محمد: إ ... آنها کِـی آمدند؟
محمد: إ ... هما متی جاءا؟
سعيد: امروز آمدند. چون پدر علی مريض است.
سعيد: جاءآ اليوم. لانّ والد علي مريض.
محمد: پس برای معالجه به تهران آمدند؟
محمد: إذن جاءا الی طهران للمعالجة؟
سعيد: بله. پدر على مبتلا به بيمارى قلبى است.
سعيد: نعم والد علي مصاب بمرض القلب.
محمد: متاسفم. می دانی کدام بيمارستان می ‌رود؟
محمد: آسف. تعلم الی أيّ مستشفى يذهب؟
سعيد: او به بيمارستان دى مى رود وآنجا او را عمل جراحى مى کنند.
سعيد: هو يذهب الی مستشفی دي وهناک يجرون له عملية ً جراحية.
محمد: کِـی عـَمَلـَش می کنند؟
محمد: متی يجرون له العملية؟
سعيد: نمی دانم. فکر می کنم هفته بعد.
سعيد: لا أعلم. أظن الاسبوع القادم.
محمد: من حتماً به عيادت پدر على مى روم.
محمد: أنا أذهب لزيارة والد علي بالتأكيد.
سعيد: من هم به بيمارستان مى ‌آيم.
سعيد: أنا أيضاً آتي الی المستشفی.


نستمع الی الحوار مرة أخری باللغة الفارسية فقط.
محمد: سعيد! علی کجاست؟ تو می دانی؟
سعيد: علی به هتل آزادی رفت. پدر ومادر او به تهران آمدند.
محمد: إ ... آنها کِـی آمدند؟
سعيد: امروز آمدند. چون پدر علی مريض است.
محمد: پس برای معالجه به تهران آمدند؟
سعيد: بله. پدر على مبتلا به بيمارى قلبى است.
محمد: متاسفم. می دانی کدام بيمارستان می ‌رود؟
سعيد: او به بيمارستان دى مى رود وآنجا او را عمل جراحى مى کنند.
محمد: کِـی عـَمَلـَش می کنند؟
سعيد: نمی دانم. فکر می کنم هفته بعد.
محمد: من حتماً به عيادت پدر على مى روم.
سعيد: من هم به بيمارستان مى ‌آيم.
إذن يعتزم محمد زيارة والد علي في المستشفی. زيارة المرضی في المستشفيات هي من التقاليد القديمة في ايران. حيث يهدي الاهل والاقرباء والاصدقاء عادة ً باقات من الورود وانواع الحلويات للمرضی. هل هذه العادة سائدة في بلدکم أيضاً؟ تتمة الحوار نستمع اليها في الحلقة القادمة ان شاء الله. الی اللقاء والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته.
 

*******